قلم - بیانیه شماره 9 مهندس میرحسین موسوی در مورد اعلام تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان. به گزارش قلم نیوز متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحيم
هموطنان عزيز
همانگونه که انتظار ميرفت شوراي نگهبان، پس از نمايشهايي که توجه هيچکس را جلب نکرد، و با چشم بستن بر روي انبوه تقلبها و تخلفهاي صورت گرفته، سرانجام نتايج دهمين دورة انتخابات رياست جمهوري را تاييد کرد. جشنوارهاي که تجديد حيات ملت ما را مژده ميداد با تقلب و تخلف از عهدهاي اسلام و انقلاب با ناگوارترين صحنهها به پايان رسيد؛ با حمله به خوابگاه دانشجويان، با خونهاي ريخته شده، جوانان کتک خورده و مورد اهانت قرار گرفته، صدا و سيماي از انظار جامعه افتاده، قلمهاي شکسته، روزنامههاي بسته، با فضاي امنيتي کودتاگونه و بياعتمادي تلخ و گستردة مردم نسبت به نتايج اعلام شده براي انتخابات و دولت ناشي از آن. به زودي گرماي حادثه فرو مينشيند و دستاندرکاران اين ماجرا با صورتحساب بلندبالاي اشتباهات خود روبرو ميشوند. آيا آنان از تحميل آنچه روي داد سود بردند؟
از اين پس ما دولتي خواهيم داشت که از نظر ارتباط با ملت در ناگوارترين شرايط به سر ميبرد و اکثريتي از جامعه، که اينجانب نيز يکي از آنان هستم، مشروعيت سياسي آن را نميپذيرد. دولتي با پشتوانههاي ضعيف مردمي و اخلاقي که از او انتظاري جز بيتدبيري، قانونگريزي، عدم شفافيت، تخريب ساختارهاي تصميمگيري و تدوام سياستهاي ويرانگر اقتصادي نداريم، و بيم آن ميرود که بر اثر ضعفهاي بيشمار ذاتي و عارضياش در ورطه امتياز دادن به بيگانگان بيفتد. اين چيزي نيست که ما از آن خرسند باشيم، بلکه از آن به شدت واهمه داريم.
خطر در پيش است. نظامي که به مدت سيسال به اعتماد مردم متکي بود نميتواند يک شبه قواي امنيتي را جايگزين اين نقطه اتکا کند. اين اعتماد لطمات جدي ديده است؛ اگر انکار اين واقعيت سودي ميرساند، ما نيز با منکران آن همصدا ميشديم، از بس که خطر عظيم است. اگر آنچه انکارش ميکنيم واقعا صحت ندارد، چرا به ديگران اجازه اجتماع نميدهيم تا معلوم شود که چقدر اندکند.
بايد باز گرديم، هنوز دير نشده است. هنوز ميتوان اطمينان آسيب ديدة مردم را بازسازي کرد؛ امنيت نظام ما در گرو چنين کاري است. فرزندان انقلاب را از زندانها آزاد کنيد. حبس آنان جز تغذيه غريزه فرافکني در وجود خود شما فايدهاي ندارد. مردم چگونه ميتوانند به حکومتي اعتماد کنند که دوستان و همکاران و فرزندانش را به صرف توهم در بند ميکند؟ چيره کردن فضاي امنيتي بر جامعه جز صدمه زدن به عواطف ملت نسبت به نظام اثري نميگذارد. مطبوعات آزاد مجاري تنفسي يک جامعه سالمند؛ براي ترميم اعتماد مردم اين مجاري را مسدود نکنيد.
بايد به اسلام باز گرديم، اسلام ناب محمدي که تحجر را بر نميتابد و تا قيام قيامت براي معضلات جديد بشريت پاسخهاي بکر و نو دارد. به اسلامي باز گرديم که ما را به امانت و راستي فرا خوانده است.
به صداقت بازگرديم. چگونه از مردم ميخواهيم ايمانهاي مذهبيشان را سرمايه اعتماد به ما قرار دهند در حالي که صراحتا به آنان دروغ گفته ميشود؟
به خرد بازگرديم. کشوري به عظمت ايران را، با آرمانهايي به بزرگي اهداف انقلاب اسلامي و با دشمناني به آن سرسختي و کينهتوزي که ميشناسيم با دور ريختن سي سال تجربه مديريتي و انکار ضرورت برنامهريزي و تصميمات خلقالساعه فردي اداره نميتوان کرد.
به قانون بازگرديم؛ به قانون اساسي، اين بزرگترين ميثاق ملت. به قوانيني که خود وضع کردهايم پايبند بمانيم و آنها را اجرا کنيم. بدون اين کار سنگ روي سنگ بند نخواهد ماند.
مردم به حکومتي اعتماد ميکنند که آنان را محرم بداند. چرا بايد مهمترين مسائل مملکت از مردم پنهان باشد؟ محرم دانستن ملت و شفافيت اطلاعات اولين قدم در راه مبارزه با فساد است، حال آن که مردم ما حتي به اندازه خواندن خبرهاي چند روزنامه محرم دانسته نميشوند.
به مردم بازگرديم. چرا هر گره سهلي را با دندانهاي امنيتي باز ميکنيم؟ چرا به کوچکترين بهانه، هرکسي را از دايره خوديهايمان دور ميکنيم؟ اين يکي بيش از اندازه جوان است، آن يکي بيش از اندازه هنرمند است، آن يکي روشنفکر است، اين يکي با ما اختلاف سليقه دارد، آن يکي دانشجوست، اين يکي از کار ما ايراد ميگيرد، آن يکي به گروه ما تعلق ندارد، اين يکي قدش بلند است، آن يکي خيلي شيکپوش است. آنقدر از دور خود ميرانيم تا اين که تنها ميمانيم. اين شيوه انقلاب اسلامي نيست، و شيوه اسلامي نيست که آغوشش را به روي همه باز ميکند و به صرف شهادت زباني، انسانها را در دايره خود ميآورد.
چرا بايد پس از يک انتخابات سرنوشتساز در معرض چنين خطراتي باشيم، حال آن که انقلاب و نظام ما در آستانة تحصيل بزرگترين دستاوردها بود؟
مردم!
ما راهي دور و در نگاه نخست غيرقابل عبور را در چند ماه کوتاه پشت سر گذاشته بوديم. ما با هم اين فاصله را آمديم؛ از فضايي که به گرد دروغ و ترديد و به غبار رميدنهاي گروهي، طبقاتي، خانوادگي و بيننسلي آلوده شده بود، از دوراني که نطفه نااميدي شروع به رشد کرده بود، زماني که فاصله مردم از نظامشان روز به روز بيشتر ميشد، تا با هم مقدمات انتخابات را به جرياني طولاني از يک تجديد حيات ملي تبديل کنيم؛ فضايي پر از آشتي، شادي، آگاهي و نشاط، عرصهاي که در آن دوستداران نامزدها در حالي که خنده از لبانشان رخت بر نميبست ميتوانستند با يکديگر به بحث درباره آينده بنشينند و آن آزادي فرزانه که انقلاب ما وعدهاش را داده بود تجربه کنند. فضايي که در آن کسي خود را شهروند درجه دوم و غيرخودي با انقلاب و نظام اسلامي نبيند، و کرد و لر و عرب و بلوچ و ترک و هر قوم ديگر و پير و جوان و ميانسال و هر قشر ديگر و هر صنف ديگر و هر سليقه ديگر که تا چند ماه پيش خود را بيگانة با سرنوشت کشور ميديد همچون عهد نخست جمهوري اسلامي، خويشتن را از نو در دايره صاحبان انقلاب بيابد.
ما با هم آمديم تا با تجسس در احوال شخصي مردم مخالفت کنيم و از نفرتپراکني و پروندهسازي بيزاري بجوييم. با هم آمديم تا حاکميت عقل و عشق را توامان داشته باشيم. همه ما به چهره رحماني اسلام رو کرديم و در اين رويکرد ميراث تمدني ايران عزيز و بزرگ را تجديد شده ديديم، تا آنجا که در مساجد شعار ايران، ايران! را با طنيني که هنوز در تکبيرهاي شبانه شما شنيده ميشود سر داديم و کسي احساس نکرد که ايران جداي از انقلاب و يا جداي از اسلام است، بلکه اسلام و ايران و انقلاب از تحجر و کهنگي و تعصب و خارجيگري جداست. اسلامي که در وراي تمايزات عقيدتي و طبقاتي و قومي و جنسيتي کرامت انسانها را ارج مينهد و اصل ميداند. اسلامي که شوينده هر نوع نابرابري در مقابل قانون و پرچمدار تکريم حقوق شهروندي است.
مردم!
عليرغم آنچه روي داد، ما در اين چند ماه آرزوهاي بلند و کوششهاي خالصانه خود را نباختيم. ما در اين ميانه مستورهاي از تحقق آرمانهايمان را يافتيم و ديديم که آنچه به دنبال آنيم چقدر خواستني است و چه نسبت نزديکي با حقيقت اسلام و انقلاب و هويت ملي ما دارد. اين دستاوردي است که هيچکس نميتواند آن را از ما بستاند. ما با هم سرمايهاي اندوختهايم که پشتوانه و بستر حرکتهاي آتي ما و فرزندانمان خواهد بود و اين خط سبز جوشيده از فطرتهاي مردم و واقعيتهاي تاريخي کشور و انقلاب همچنان در طول سالها ادامه خواهد يافت تا به مقصد نهايي خود برسد. ما براي حفظ اين دستاورد بزرگ همچنان ايستادگي خواهيم کرد.
تمامي تلاشهايي که اين روزها در مخالفت با شما صورت ميگيرد براي آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانوني خود نااميد شويد، زيرا تا ما نااميد نشويم اين دولت از اعتبار واقعي برخوردار نخواهد شد. اميد به آينده رساترين اعتراض ماست. به سابقه ديرينه اين سرزمين نگاه کنيد. در زندگاني ما مردم که از کهنترين تمدنها زاده شدهايم، فراز کنوني جزئي از يک تاريخ طولاني است. ما در جادهاي به درازاي تاريخ همه بشريت قدم ميزنيم. در اين جاده چه بسيار ملتها که منقرض شدند و جز داستاني از آنان باقي نماند. آن چيزي که ملت ما را به خلاف آنان و عليرغم سختترين رويدادها زنده نگه داشت اميد بود، زيرا آفت اين راهپيمايي هزاران ساله نااميدي است. مردم ما ميتوانستند با بدبيني و نااميدي حوادثي شبيه به آنچه را که در جريان انتخابات گذشته با آن روبرو شديم پيشبيني کنند و به صحنه نيايند. آيا آنان اشتباه کردند که به اين پيشبينيها اعتنا نکردند؟ نه! آنان به مقتضاي روح اميدي که هسته دروني هويت ملي ما را شکل داده و ما را در طول هزارهها زنده نگه داشته است چنين کردند. بهويژه با جوانان ميگويم که اگر ميخواهيد ايراني باقي بمانيد از شعله اميد در سينههاي خود محافظت کنيد، زيرا اميد بذر هويت ماست؛ بذري که با نخستين باران شروع به روييدن ميکند و جان هرکسي را که هنوز ايراني باقيمانده است، در هر کجاي جهان که بيتوته کرده باشد به اهتزاز در ميآورد، تا از نو خود را در سرنوشت اين خاک شريک بداند.
اميدي که هويت ما را شکل داده است معطوف به چه چيز است؟ قطعا معطوف به امور غير واقعي و خرافههاي واهي نيست، و الا نميتوانست ملتي را براي هزاران سال زنده نگه دارد. بلکه اين اميد معطوف به لطف و فضل الهي است. اگر علاقه به اين هويت تاريخي کمترين فاصلهاي با اسلام ندارد، به اين خاطر است. ما آمده بوديم اين علاقه را احيا کنيم. از اين هويت خود فاصله نگيريم. شما وظيفه خويش را به درستي انجام دادهايد و غير ممکن است که لطف خداوند مردمي را که با نيتهاي پاک اداي وظيفه ميکنند تنها بگذارد.
اميد به صرف گفتن و شنيدن شکل نميگيرد و تنها زماني در ما تحکيم ميشود که دستانمان در جهت آرزوهايي که داشتيم در کار باشد. دستانمان را به سوي يکديگر دراز کنيم و خانههايمان را قبله قرار دهيم. واجعلوا بيوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگرديد و اين بار هر شهروند محوري باشد براي يک فعاليت مفيد سياسي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و منتظرتشويق و کمک دولتي که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.
مسئوليت تاريخي ماست که به اعتراض خود ادامه دهيم و از تلاش براي استيفاي حقوق مردم دست بر نداريم. مسئوليت ديني ماست که نگذاريم انقلاب و نظام به آنچه اسلام نميپسندد استحاله بيابد. مسئوليت انقلابي ماست که اجازه ندهيم حاصل خون صدها هزار شهيد به يک دولت امنيتي تنزل پيدا کند و مستهلک شود. ليکن براي آن که اين اعتراض به نتيجهاي دلخواه برسد بايد چند اصل مهم را رعايت کنيم:
- نظام و انقلاب اسلامي ميراث و ميوه مبارزات تاريخي دويست ساله شما با استبداد و عقبماندگي است. جمهوري اسلامي نظامياست که اگر بر اساس عهد نخستين و نسخه اصيلش به اجرا درآيد تمامي خواستههاي ما را در بر ميگيرد. مبادا کسي فريب شعارهاي ساختارشکنانه را بخورد. اينجانب قويا با چنين وسوسهاي مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسي ما همچنان داراي ظرفيتهاي ارزشمند تحقق نايافتهاي است که بايد با فعاليت همه نخبگان روحاني و دانشگاهي و انديشمندان کشور اجراي آنها به صورت مطالبهاي ملي درآيد.
به ياد آوريم که ملت ما در انقلاب اسلامي به دليل عدم انعطاف در قبال خواستههاي به حقش، که از زبان امام راحل بيان ميشد، مجبور به ساختارشکني گرديد. به همه نهادهاي تصميمگير در نظام توصيه ميکنم که چون شوراي نگهبان عمل نکنند و مجاري را براي اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زيرا که بسته شدن اين راه، تهديد ساختارشکني را به عنوان تنها بديل مطرح خواهد کرد، و اين بديلي است که همة ما هزينه سنگين آن را ميدانيم و قاطعانه با آن مخالفيم. همچنين تاکيد ميکنم که تعلل در محقق ساختن آرمانهايي چون قانونگرايي، عدالت، آزادي و حاکميت مردم بر سرنوشت خود، و به ويژه اصول معطل مانده قانون اساسي مشروعيتسوز است.
- اسلام آن پوستين وارونهاي نيست که برخي مخالفان شما پوشيدهاند. شيوه آنها اين است که هر چيز مقدس و مبارکي را به نفع سليقه خود مصادره کنند، تا جايي که حتي اگر بتوانند شال سبز شما را هم ميستانند. اسلام راستين نسبتي با ظاهرسازيها و کجانديشيهاي آنان ندارد، بلکه مکتبي رهائيبخش است که اگر به حقيقت و نورانيت آن برسيم دواي تمامي دردهاي شخصي و اجتماعي ماست.
- ماجراي ما، هر چقدر تلخ، يک اختلاف خانوادگي است که اگر خامي کنيم و بيگانگان را در آن دخالت دهيم به زودي پشيمان خواهيم شد.
- در اعتراض و حرکت اصلاحي و اصولي ما هيچکس نبايد صدمه ببيند. ما زماني در تلاش خود موفق خواهيم بود که ابتکارهاي ما براي احقاق حقوقمان تا آن حد انديشيده شده، کارآمد و در چارچوب قانون باشد که حتي کودکان خردسال و زنان باردار بتوانند در آن شرکت کنند.
- ما در برههاي و گريوهاي از تاريخ کشور خود قرار داريم که راهحل بسياري از مشکلات ما قانون است. درست است! قانون هميشه بيعيب نيست. درست است! قانون عرفي قراردادي اجتماعي است و به مانند هر عهد و پيماني که انسانها با هم ميبندند رعايت آن تنها تا زماني الزامي است که طرف مقابل نيز به آن پايبند باشد. درست است! مخالف شما قانون اساسي را زير پا ميگذارد، به خلاف نص اين ميثاق ملي شما را از حق برگزاري اجتماعات محروم ميکند، بلکه حتي اگر به نشانه اعتراض پارچهاي سبز به دستتان ببنديد به رغم اصول متعدد قانون اساسي و قوانين بيشمار عادي، خود آن کسي که مسئول حفظ امنيت است شما را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد. درست است! متقلبان و دروغگويان تنها به نيت تحميل منوياتشان در پشت نام قانون سنگر گرفتهاند. ليکن تلاشي که ما وارد آن شدهايم يک مشاجره و تلافيجويي نيست. ما را عصبانيت يا جاهطلبي يا خودپسندي برنيانگيخته است، بلکه حرکت ما اقدامي براي اصلاح و تامين بهروزي کشور است. براي رسيدن به چنين هدفي جا دارد که ما حتي به جسد قانون احترام بگذاريم، زيرا ميدانيم که در فرداي نزديک، زماني که کوششمان به ثمر ميرسد، نخستين اصلي که بايد آن را نهادينه کنيم پايبندي به قانون است. اين شالودهاي است که امروز صبورانه ميريزيم تا بر رويش بناي رفيع فردايمان را استوار کنيم.
- سرانجام وحدت. همه شما را به برادري دعوت ميکنم. پيروزي ما در گرو معاضدت و پيوند با يکديگر است، و در اين يکديگر تمايزي ميان ما و مردمي که به ديگران راي دادهاند نيست. حتي آناني که اينک رو در روي ما به خشونت متوسل ميشوند در اخوت ما شريکند، زيرا ما به دنبال آيندهاي هستيم که در آن همان کسي که خواهر و برادرمان را در خيابانها کتک زده است، سعادتمندتر، معنويتر، سالمتر و زيباتر از امروز زندگي کند. رنگ سبزي که ما به عنوان نماد خود انتخاب کردهايم يک معنايش هم اين است؛ رنگ سبزي که ما را به اهلبيت نور، اهل بيت راستي، اهلبيت خرد، اهل بيت کرامت و فضيلت پيوند ميدهد.
شايد بگوييد که با اين همه قيد و بند ديگر فرجهاي براي بيان اعتراض باقي نمانده است. اين گمان خامي است که مخالفان سطحيانديش و افراطي شما در سر دارند. الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا. کساني که در راه خدا ميکوشند خداوند آنان را به راههاي خود هدايت ميکند. به عنوان نمونههايي از اين هدايت به ياد آوريد که خداوند چگونه آرامش را بر اجتماعات بيکرانةتان مستولي ميکرد و يا در خلال آنها ظرفيتهاي ذهني مردم به چه شعارهاي نغزي رهنمون ميشد. همان خلاقيت همچنان قادر است که با توجه به تمامي اين اصول راهکارهايي بکر و موثر پيشپاي ما قرار دهد، ميدانهاي گستردهاي براي عمل در مقابل ما بگشايد و تجربيات جديدي براي آزاديخواهان جهان اندوخته کند.
در ابتدا هدف همه ما از شرکت در انتخابات آن بود که عقلانيت ديني به فضاي مديريت کشور بازگردد، ليکن در ميانه مسير به اهدافي بسيار بلندتر هدايت شديم. ما در اين بين ميخواستيم ارکان ذيربط نظام به ياد آورند که در وراي تمامي آنان و ما فوقشان ميزاني به نام راي و عزم مردم وجود دارد که آنها نه حق دارند و نه ميتوانند آن را ناديده بگيرند. امروز خواست عمومي براي سازوکاري کارآمد جهت انتخابات که در آن اطمينان ملي حاصل شود و دروغ، تقلب و تزوير جايي نداشته باشد، به يک مطالبه انکار ناپذير مردمي تبديل شده است. در هر قدمي در آينده تجربه تلخ و مشروعيتزداي جريانات اخير بايد پيشاروي ملت باشد و نبايد هيچ فرصتي براي روشنتر شدن ابعاد اين دروغ و تقلب بزرگ و پيآمدهاي تلخ آن از دست برود.
در ايامي که گذشت شخصيتها و گروههايي به سراغ اينجانب آمدند و خواستار گذشت من از آنچه گذشت شدند. شايد توجه نميشد که اينجانب از همان ابتدا از حق شخصي خود گذشته بودم، اما مسئلة انتخابات مسئلة شخصي من نبود و نيست. من نمي توانم بر سر حقوق و آراي پايمال شدة مردم معامله يا مصالحه کنم. مسئله جمهوريت و حتي اسلاميت نظام ماست. اگر در اين نقطه ايستادگي نکنيم، ديگر تضميني نداريم که در آينده با حوادث تلخي نظير آنچه در انتخابات کنوني گذشت روبرو نباشيم.
گروهي از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آيند و با تشکيل جمعيتي قانوني صيانت از حقوق و آراي پايمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طريق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهاي انجام گرفته و نيز رجوع به محاکم قضايي پيگيري کنند و نتايج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اينجانب نيز به اين جمع ميپيوندم. اين گروه اجراي اصول معطل مانده قانون اساسي را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در اين مرحله مطالبات زير را دنبال خواهد کرد:
- توقف برخوردهاي امنيتي، فوق امنيتي و نظامي با مسائل انتخاباتي و بازگشت کشور به فضاي طبيعي سياسي
- اصلاح قانون انتخابات به نحوي که امکان تکرار تقلبات گسترده را از بين ببرد و بيطرفي نهادهاي مجري و ناظر را تضمين کند
- رعايت اصل 27 قانون اساسي در مورد آزادي تجمعات
- آزادي مطبوعات و رفع توقيف از آنها
- فعاليت مجدد سايتهاي خبري مستقل
- ممنوعيت مداخلات غيرقانوني دولت در فضاي ارتباطي، نظير اينترنت، پيامهاي کوتاه، و جلوگيري از قطع ارتباطات تلفني و شنود مکالمات مردم و هر گونه تجسس ديگر
- توقف برخوردهاي يکجانبه، افترا، دروغپردازي و اهانت در رسانه رسمي کشور
- برخورداري از کانالهاي مستقل تلويزيوني در خارج و داخل کشور
- صدور مجوز براي تشکيل جمعيتهاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي
- آزادي همه دستگيرشدگان سياسي، ابطال پروندهسازيهاي جعلي امنيتي و دخالت ندادن پروندههاي جاري در برخورداري آنها از حقوق اجتماعي
در انتها به همه مردم شريف کشورمان، چه آنها که به اينجانب راي دادند و چه آنهايي که به اينجانب راي ندادند، به ويژه کساني که در حوادث ناگوار هفتههاي اخير صدمه ديدند درود ميفرستم. همچنين مقام شهيداني را که به جرم حقخواهي و آزاديطلبي در خون خود غلطيدند ارج مينهم و از خداوند بزرگ براي خانوادههاي عزيز آنان طلب صبر و اجر دارم.
مير حسين موسوي
10/4/88